سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خط نوشت!
 
قالب وبلاگ

یه بارم اومدم خودمو واسه مامانم لوس کنم بهش گفتم مامان اگه من بمیرم چیکار میکنی؟

گفت مرگ بگیری مردشور برده ،الهی به تیر غیب گرفتار بشی سرت به سنگ لحد بخوره ... لال شی ایشالا آخه این چه حرفیه؟

هیچی دیگه داشتم عزرائیلو میدیدم خدایی!!


[ یکشنبه 91/12/27 ] [ 4:50 عصر ] [ علی یزدانی ]

آقا تجربه ثابت کرده
اگه بالای سرِ کتری وایستی آبش دیرتر جوش میاد!
برید کنار دورشو خلوت کنین بزارین کارشو بکنه


[ یکشنبه 91/12/27 ] [ 4:49 عصر ] [ علی یزدانی ]

یه ماشین لوکس شاسی بلند دیدم که سانروفشو باز کرده بود...
و 2 تا بچه سرشونو عاورده بودن بیرون مث چی حال میکردن...
یاد بچگی های خودم افتادم همچنین حسی رو پشت وانت تجربه میکردیم!


[ یکشنبه 91/12/27 ] [ 4:48 عصر ] [ علی یزدانی ]

تا حالا تجربه کردین که بعد از چند وقت فشار درسی یا کاری یا غیره که حسابی خسته هستی یه فیلم غمناک بذاری که البته اخرش به خوبی تموم بشه و در حالی که کسی دورت نیست زار زار گریه کنی که سبک بشی؟:دی
ریزنوشت:خودم هنوز تجربه نکردم :دی


[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 9:42 صبح ] [ علی یزدانی ]

داشتم توی کوچه میرفتم یه چندتا بچه داشتن اسکیت بازی میکردن به تیر برق که رسیدم یهو کنار دستم را دیدم یکشون داره با سرعت میاد که به تیر برق بخوره !

من هم به صورت خیلی اکشن وسینمایی با یه چرخش دختره را محکم گرفتم!و گذاشتمش اونطرفی که بره و کلی ذوق کردم که چیکار کردم!
تو راه برگشت هنوز داشتن بازی میکردم...
از راه دور دیدم همون دختر بچه داره دوباره با سرعت میره که بخوره توی تیر برق!همینجور وایسادم دیدم خودشون تیر برق را به عنوان ایستگاه انتخاب کردن!من را بگو کلی ضایع شدم :دی



[ دوشنبه 91/8/29 ] [ 9:41 صبح ] [ علی یزدانی ]

سر کلاس انسان در اسلام /دانشجو ابرو برداشته پیرهن صورتی پوشیده استین 2 سانتی به استاد میگه من اگه پارتی نرفته باشم خودم از کجا بفهمم دختری که بعدا میخوام باهاش ازدواج کنم پارتی نرفته!!
من:|
استاد:|
لولا در :|
بچه های کلاس!:|
ریزنوشت:یعنی بعید میدونم اندازه یه عدس عقل تو کله ش باشه!


[ یکشنبه 91/8/28 ] [ 11:41 عصر ] [ علی یزدانی ]

 

امروز پس از ازمایشات بسیار طولانی و طاقت فرسایی که انجام دادم به این نتیجه رسیدم که انقدر هم که برنامه کودک ها پوسته موز را لغزنده معرفی میکنن لغزنده نیستن!!
ریزنوشت:اخه پوسته موزه،اسکیت موز که نیست!الان چند سال بود داشتم با این مسئله دست و پنجه میزدم...

 


[ یکشنبه 91/8/28 ] [ 11:40 عصر ] [ علی یزدانی ]

 استاده گفت مرد اونه که با یه خودکار بیاد جزوه بنویسه نه هفت رنگ کنه جزوه را!
گفتم استاد من از اول دبیرستان تا الان همش با خودکار ابی مینویسم تازه اگه اینم باشه !:دی گفت تو خیلی مردی دیگه:دی



[ یکشنبه 91/8/28 ] [ 11:39 عصر ] [ علی یزدانی ]

الان من سه ساله دانشجو هستم ارزو به دل شدم یه دفعه یکی از بجه های دانشگاه بیاد بگه این جزوت را بده یه کپی بگیریم خوش خط نوشتی!والا!


[ یکشنبه 91/8/28 ] [ 11:38 عصر ] [ علی یزدانی ]

سخنرانی استاد:بچه ها فکر نکنید درس خوندن راه رسیدن به موفقیته!

الان مثلا یه فوتبالیست خوب از صدتا مهندس ماهر و همه چیز فهم بیشتره در امد و موفق تره!...یکی از بچه ها:استاااد اشتباه گفتین یه فوتبالیست در به داغون از بهترین مهندسم موفق تره وکلاس یکدفعه =)))...
ریزنوشت:داستان غم انگیزیه:)



[ یکشنبه 91/8/28 ] [ 11:36 عصر ] [ علی یزدانی ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

اینجا حرفهایم را دانه دانه می گویم... ریز به ریز... خط به خط...
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 115361

ابزار وبمستر